انعکاس آیینه شماره 368
دین تحمیلی نیست،
مدیران باید دیندار و پرهیزگار باشند
چند روزی است که عدهای از مقامات اجرایی، ائمه جمعه، فعالان فرهنگی و سیاسی، جملاتی نظیر: نمیتوان مردم را به زور به بهشت برد، شاید هموار کننده جاده جهنم برای مردم باشیم، رسالت حکومت دینی این است که جاده بهشت را صاف کند، حکومت وظیفه دارد جاده را برای بهشتی شدن مردم هموار کند، اینکه مردم خود راه بهشت را انتخاب کنند مورد قبول نیست، مردم رای خود را از افراد بی لیاقت پس میگیرند و آیا دعوت به آیات الهی زور است از تریبونها ابراز و توضیحاتی را در این زمینه ارائه و اظهار مینمایند.
نگارنده در نظر دارد در این ستون مطالبی در دو بخش به خوانندگان عرضه نماید:
الف- بعضی از آیات شریفه قرآن و دستوراتی که از بزرگان دین برای مسلمانان صادر شده نشانگر این معنی است که دین، تحمیلی و اجباری نیست، خداوند بزرگ مکرر و در مواقع مختلف پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) را بشیر و نذیر نامیده و وظیفه او را تبلیغ رسالت قرار داده است.1
به عنوان نمونه به مواردی از آنچه که در اسلام دین را تحمیلی نمیدانند اشاره میگردد:
«در قبول دین، اکراهی نیست...، پاسخ دندان شکنی است به آنها که تصور میکنند اسلام در بعضی از موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته و با زور شمشیر و قدرت نظامی پیش رفته است. جایی که اسلام اجازه نمیدهد پدری فرزند خویش را برای تغییر عقیده مذهبی تحت فشار قرار دهد، تکلیف دیگران روشن است، اگر تغییر عقیده اجباراً ممکن ومجاز بود، این اجازه، قبل از هر کس به پدر درباره فرزندش داده میشد، در حالی که این حق به او داده نشده است...»2
«خداوند به پیامبرش حضرت محمد(ص) میفرماید: اگر کسانی سرپیچی کنند و با دستورات تو به مخالفت برخیزند مسئولیتی در برابر اعمال آنها نداری و موظف نیستی که به حکم اجبار آنها را از هر خلافکاری باز داری، وظیفه تو تبلیغ رسالت و امر به معروف و نهی از منکر و راهنمائی افراد گمراه و بیخبر است... مسئولیت پیامبر(ص) مسئولیت رهبری و هدایت و دعوت به سوی حق و مبارزه با فساد است ولی اگر افرادی اصرار در پیمودن راه خلاف داشته باشند، نه پیامبر(ص) در مقابل انحرافهای آنها مسئولیتی دارد که در همه جا حاضر و ناظر باشد، و جلو هر گونه گناه و معصیتی را با زور و اجبار بگیرد، نه او از طرق عادی قدرت بر چنین چیزی را میتواند داشته باشد...»3
«ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچ گونه جنبه تحمیلی نمیتواند داشته باشد بلکه از طریق منطق و استدلال و نفوذ در فکر و روح افراد باید پیشروی کند، زیرا ایمان اجباری ارزشی ندارد، مهم این است که مردم حقایق را درک کنند و با اراده و اختیار خویش آن را بپذیرند.»4
«راه کمال در صورتی پیموده میشود که با میل و اراده و اختیار همراه باشد، و گرنه تکامل اجباری سخنی بیمفهوم است،(ای پیامبر!) تو هرگز نمیتوانی آنها را مجبور سازی، و اگر هم میتوانستی فایدهای نداشت. بعضی تصور کردهاند که این دستور قبل از نزول فرمان جهاد بوده، و با نزول حکم جهاد نسخ شده است. چه اشتباه بزرگی! مساله تذکر و تبلیغ پیامبر(ص) از نخستین روز شروع شد، و تا آخرین دقیقه حیات آن حضرت ادامه داشت، و بعد از او نیز به وسیله جانشینان معصوم و علمای دین تداوم داشته و خواهد داشت این مطلبی نسخ شدنی نیست»5
حجتالاسلام والمسلمین محسن غرویان به «شفقنا»(پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه) گفت: «نمیتوان دین را مثل قرص، آمپول، شربت و امثال آن به بدن مردم تزریق کرد بلکه روح انسان باید آمادگی این معرفت به دین را داشته باشد. به نظر میرسد تفسیر مطلبی که دکتر روحانی در مورد با زور به بهشتبردن مردم گفتهاند نیز همین است. اینکه حکومت بتواند در این مورد برای مردم تصمیم بگیرد، اصلا چنین کاری شدنی نیست و با شلاق نمیتوان مردم را به بهشت برد. در همین ارتباط آیتا... «لطفا... صافیگلپایگانی از مراجع تقلید هم در پاسخ به استفتایی با عنوان اینکه آیا اساسا در انجام تکالیف شرعی، میتوان مکلف را مجبور به انجام آن کرد؟ به «شفقنا» گفته است: «اجبار فی حدنفسه وجه شرعی ندارد. آنچه در همه موارد لازم است امر به معروف و نهی از منکر میباشد با اجتماع شرایط آن و اگر در جامعه اسلامی کسی بخواهد علنا گناه نماید حاکم شرع باید جلوگیری کرده و در بعض موارد تعزیر نماید. والله العالم»6
ب: برابر با اصل دوم و سوم قانون اساسی حکومت ایران بر پایه ایمان به خدای یکتا و لزوم تسلیم در برابر امر او و وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین، معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا و در نهایت نفی هر گونه ستمگری و ستمکشی و سلطهگری و سلطهپذیری، قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی بنا شده و حاکمان و مدیران و مسئولان و دولتمردان موظف هستند در جهت رفع تبعیض و ایجاد رفاه و رفع فقر و بر طرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینههای تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه و امینت قضایی عادلانه برای همه و طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب و... کوشا باشند.
بنابراین «اساسیترین عامل تقوی که برای همه مدیریتها از شخص حاکم گرفته تا مدیر کوچکترین و سادهترین مجموعه از افراد انسانی لازم است همانا احراز شایستگی کسی است که تصدی مقامی را بر عهده میگیرد»7
مولای متقیان حضرت علی(ع) به مالک اشتر میفرماید:«تامیتوانی با پرهیزگاران و راستگویان بپیوند و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و تو را برای اعمال زشت که انجام ندادهای تشویق نکنند که ستایش بیاندازه خودپسندی میآورد و انسان را به سرکشی وا میدارد... بدان ای مالک! هیچ وسیلهای برای جلب اعتماد رعیت به والی بهتر از نیکوکاری به مردم و تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند نمیباشد پس در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوشبین شوی که این خوشبینی رنج طولانی مشکلات را از تو بر میدارد...»
وای به حال آن مدیر، معلم، استاد دانشگاه، کارمند، نماینده، قاضی، واعظ، دولتمرد، روحانی، بازاری، صنعتگر، بازرگان و هر صاحب مقام و مرتبهای که زحمات و تلاشها و ایثارگریها و رنج زندان کشیدنهای آزادگان و مجاهدان و آه و ناله مادران و خواهران و همسران مبارزان در طول نهضت و شهادتها را فراموش نموده و خدای ناکرده از مسیر حق منحرف شود و یا خود را آلوده به فسق و فجور و گناه نموده و مردم را نیز شرمنده و یا بدبین نماید.
امام خمینی(ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران درباره افرادیکه در لباسهای مختلف به اسلام ضربه میزنند میفرماید:
«من امیدوارم که حالا که مملکتمان یک مملکت اسلامی است و جمهوری اسلامی الآن حکومت ماست، و رژیم طاغوتی از بین رفته است و دست خیانتکارها و ظَلَمه کوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهای محترم و این دانشجویان، خواهران ما، همه کوشا باشیم به اینکه آن طوری که باید و آن طوری که لازم است در جمهوری اسلامی ما عمل کنیم. همچو نباشد که فقط لفظ باشد که ما جمهوری اسلامی هستیم، لکن نه دانشگاههایمان و نه دانشسراهایمان و نه دادگاههایمان و نه پاسدارهایمان و نه کمیتههایمان، هیچ کدام آن معنایی که باید در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خدای نخواسته این طور باشد که فقط یک رأی به جمهوری اسلامی دادیم و دیگر فکر این نباشیم که این جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد، نه اینکه لفظ جمهوری اسلامی و محتوا غیراسلامی و این بسته به عمل همه است، خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتید دانشگاه، استادهای دانشسراها و آنهایی که جواناند و درصدد تعلّم و دانش هستند و دانشجو هستند و میخواهند بعدها برای کشور خودشان مفید واقع بشوند. بسیار اشخاص هستند که دانشمندند، خیلی هم دانشمندند، لکن چون تربیت اسلامی ندارند وجودشان گاهی ضرر میزند به کشور و ضرر میزند به اسلام. این فرقی نیست مابین اینکه دانش، دانش علوم قدیمه باشد یا دانش علوم جدیده؛ چه در جانب علمای اسلام و روحانیون، و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهها و سایر طبقاتی که درصدد تعلیم و تعلّم هستند... این ضرر دارد برای جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هیچ فرق نیست، چه علوم اسلامی و فلسفه اعلا باشد؛ و چه علوم طبیعی و امور مربوط به طبیعت باشد...»9
انتظار و خواست مردم مومن و صبور و متعهد این مرز و بوم از علاقهمندان به نظام و انقلاب و صاحبان تریبونهای رسمی و دولتمردان و مسئولان این است که ضمن انتقاد و ارائه راهکارها و نظرات اصلاحی در جهت بهتر انجام شدن امور قانونی و جاری کشور وقت خود را صرف جدال و نزاعهای لفظی ننمایند، همگان در حفظ بیتالمال بکوشند، دلسوز جامعه باشند، در حد توان سعی کنند با فساد و فقر و رشوهخواری مبارزه نمایند، امانتدار باشند، در مسیر عدالتگستری گام بردارند، در امور اداری دوستان و یاران و خانواده خود را مقدم بر دیگران نشمارند، در هنگام سفر زیارتی و سیاحتی و مراجعه به بیمارستان و پزشک بدانند مردم با چه مشکلاتی در این زمینهها روبرو هستند، کرامت انسانها را حفظ کنند و در سفرها مردم را که ولی نعمت خود مینامند به دنبال ماشینهای صدها میلیون تومانی که از بیت المال تهیه شده ندوانند و به فرمایش مولای متقیان حضرت علی(ع) توجه نمایند که فرمود: «قلبهای توده مردم مانند گنجینههایی است برای حاکمان ایشان پس آنچه را که در آنها به امانت بسپارند بازخواهند یافت، عدالت یا ستم. شهرها با هیچ چیز بهتر از آن آباد نمیشود که با عدالت»10.«به امید آن روز»
مدیر مسئول
پی نوشتها :
1- از جمله آیات شریفه 119 بقره، 105 سوره اسراء و 45 سوره احزاب و...
2- «تفسیر نمونه»، جلد 2، صفحه 205، ذیل آیه 256 سوره بقره
3- همان، جلد 4، صفحه 25.ذیل آیه 80 سوره نساء
4- همان، جلد 5، صفحه، 92.ذیل آیه 107 سوره انعام
5- همان، جلد 26، صفحه 433، ذیل آیه شریفه 21 و 22 سوره غاشیه
6- روزنامه شرق، مورخ 12/3/93
7- «حکمت اصول سیاسی اسلام»،علامه استاد محمد تقی جعفری، صفحه 146
8- «نهجالبلاغه»، ترجمه محمد دشتی(ره)، نامه 53، صفحه 407
9- «صحیفه امام خمینی(ره)»، جلد نهم، صفحه 1 و 2
10- «الحیاه»، جلد ششم، به نقل از بحار الانوار و تحفالعقول، صفحه 610 و 611